English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6081 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
administration of estate U اداره ترکه
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
beach organization U یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
wattle U ترکه برای ساختن سبد ترکه
variables U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
switches U ترکه
sprayed U ترکه
spray U ترکه
switch U ترکه
sprigs U ترکه
sprig U ترکه
twigs U ترکه
affshoot U ترکه
branchlet U ترکه
legacies U ترکه
sprays U ترکه
spraying U ترکه
twig U ترکه
bough U ترکه
successions U ترکه
succession U ترکه
patrimonies U ترکه
patrimony U ترکه
scion U ترکه نو
heirlooms U ترکه
heirloom U ترکه
rods U ترکه
rod U ترکه
bequests U ترکه
bequest U ترکه
asthin as lath <idiom> ترکه ای
legacy U ترکه
roof batten U ترکه
twing U ترکه
virga U ترکه
boughs U ترکه
switched U ترکه
wands U ترکه
scions U ترکه نو
estate of a deceased U ترکه
wand U ترکه
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
personal representative U مدیر ترکه
personal representative U امین ترکه
renouncing probate U رد سمت ترکه
residue of the state U مازاد ترکه
distribution of the estate U تقسیم ترکه
residuary account U حساب ترکه
residue of the state U باقیمانده ترکه
one thrid of the estate U ثلث ترکه
withy U ترکه بید
twiggy U ترکه مانند
viminal U ترکه دهنده
offshoot U ترکه فرع
offshoots U ترکه فرع
twigged U ترکه مانند
one third of estate U ثلث ترکه
legacy U ترکه موصی به
adminstrator of state U مدیر ترکه
legacies U ترکه موصی به
distribution U تقسیم ترکه متوفی
wicker U ترکه یا چوب کوتاه
letters of administration U سند مدیریت ترکه
distributions U تقسیم ترکه متوفی
fiducial U وابسته به امین ترکه
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
headquarters U اداره کل اداره مرکزی
wickerwork U ساخته شده از ترکه سبدسازی
heritage U ماترک ترکه غیر منقول
pendent lite U حکم معلق امین ترکه
the system of U رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
packing sheet U حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
reliance on a document U استناد به مدرک خاصی
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
particularity U بستگی بعقاید خاصی
particularism U دلبستگی بمرام خاصی
referring to a document U استناد به مدرک خاصی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
laic U شخص که علم خاصی را نداند
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
intonate U بااهنگ خاصی ادا کردن
intonate U با لحن خاصی تلفظ کردن
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
stylize U به روش یا سبک خاصی دراوردن
interspecies U واقع در بین دستههای خاصی
dialect U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialects U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
attitudinize U حالت خاصی بخود گرفتن
meaner U معنی ومفهوم خاصی داشتن
mean U معنی ومفهوم خاصی داشتن
meanest U معنی ومفهوم خاصی داشتن
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
blocks U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocked U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
facies U منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
put U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
doctrinaire U کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
puts U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
sig U علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
attachment U وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
dedicated U برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
code U سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
doped U قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
toneme U لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
local U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
locals U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
integral U وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
terrane U طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pact U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pacts U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
processor U ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
boot U دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
wicker work U سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
hotspot U فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
demanded U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
attached processor U ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
port a punch card U علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Evolution
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
1coffee table conversation piece
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com